گفتگوی پرگار با حسین مسرّت دربارۀ جایگاه خاکسپاری فرّخی یزدیعاطفۀ ابراهیمی شاعران و ادیبان هر شهر، شناسنامۀ آن شهر هستند. شناسنامهای که هویّت
مردمان دور و دیرین آن شهر را نشان میدهند. پاسداشت این بزرگان نیز جزو کارنامۀ مدیران آن دیار است که تا چه اندازه توانستند این میراث را حفظ کنند. فرّخی یزدی، شاعر آزادیخواه یکی از همین بزرگان است که متأسفانه
مزارش گم است. افزون بر این، بنای یادبودی که شایستۀ او باشد در یزد دیده نمیشود. این یعنی مدیران یزد، نگاه و دغدغۀ فرهنگی ندارند. با حسین مسرّت، ادیب، نسخهشناس و پژوهشگر در کارگاه یزد پژوهی (کاریز) او که مملو از ادب و تاریخ و عشق به یزد بود، دربارۀ جایگاه خاکسپاری فرّخی یزدی یزدی گفتگو کردیم و سخن ها به آرامگاه وحشی بافقی رسید. - به نظرتان هنگامی که بحثی از ادیبان و شاعران یزد میشود، همگی مصداق این عبارتِ «در وطن خویش غریب» نمیشوند؟، به ویژه در بارۀ فرّخی و وحشی، آیا به درستی در وطن خودشان غریب نیستند؟این ویژگی شهرستانهاست که بزرگان خود را برنمیتابند. نمونۀ امروزیاش یکی از بزرگان ادب کنونی ایران آقای دکتر یدالله جلالی پندری است. بارها آقای دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی از ایشان درخواست کردند و گفتند: به تهران بیایید، جایگاه شما در دانشگاه تهران است. دکتر جلالی یکی از برجستهترین شاگردان دکتر شفیعی کدکنی است. دارای کتاب ها و گفتارهای بسیار ارزنده و چهره ای علمی، فرزانه و شاخص در جامعۀ ادبی ایران . ولی در شهر خودش گمنام است. فقط بیشتر دانشگاهیها که با او درس داشتند و دارند او را میشناسند. هرچند خودش هم یک فروتنی دارد و خیلی خود را مطرح نمیکند. حدود 30-20 سال پیش گفته بودند: دکتر اسلامی ندوشن وقتی به تهران و پاریس رفت، چهرۀ جه کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت: 12:28